تو چقدر با شغلت حال میکنی؟
تا حالا شده وسط یه جلسه کاری یهو بزنی زیر لب بگی “من اصلاً اینجا چی کار میکنم؟” یا یه روز صبح چشمهاتو باز کنی و دلت نخواد از تخت بیای بیرون چون باز باید بری سر کاری که تهش فقط خستگیه و استرس؟ اینجا دقیقاً همونجاست که بحث «درگیری مثبت با زندگی کاری» یا همون Work-Life Engagement و البته خودمراقبتی سازمانی وارد میشه.
توی این مقاله میخوایم خیلی رُک و پوستکنده در مورد این بگیم که اصلاً چجوری میشه هم کار کرد، هم زندگی کرد، بدون اینکه زیر فشارکاری له بشیم! خودمراقبتی توی فضای کاری، فقط یه شعار قشنگ توی دفتر منابع انسانی نیست، یه نیازه… یه جور بقاست!

درگیری با زندگی کاری یعنی چی؟
وقتی میگیم کسی با کارش درگیره، منظورمون اون نیست که تا خرخره توی مسئولیتها دفنه! نه… منظورمون اینه که یه حس زنده بودن، مشارکت واقعی، و رضایت توی کارش هست. آدم حس میکنه کاری که داره میکنه مهمه، تأثیر داره، و خودش هم دیده میشه.
حالا این درگیری مثبت با کار یه بخشی از اون چیزیه که بهش میگن “Work-Life Engagement”. یعنی آدم هم از کارش انرژی میگیره، هم از زندگی شخصیش. هیچکدوم اون یکی رو نمیبلعه.
بیشتر بخوانید: ۸ گام ضروری خودمراقبتی برای رسیدن به تعادل بهتر بین کار و زندگی
وقتی شغلت رو دوست نداری، خودت رو هم فراموش میکنی
چند بار شده از شدت فشار کار، نه غذا درست خوردی، نه استراحت داشتی، نه حتی یه نفس راحت کشیدی؟ اینجا اون مرز باریک بین تلاش کردن و فرسودگیه.
واقعیت اینه که خیلی از ماها یاد نگرفتیم چطوری از خودمون تو محیط کار مراقبت کنیم. فکر میکنیم تا جون نکنیم، موفق نمیشیم. ولی تهش چی؟ یه جسم خسته، یه ذهن بیرمق و یه زندگی شخصی از هم پاشید برامون باقی میمونه.
خودمراقبتی سازمانی، فقط برای آدمای “لاکچری” نیست!
خیلی از کارمندها وقتی اسم خودمراقبتی میاد، میگن “مگه وقتش رو داریم؟ مگه رئیسمون میذاره؟” ولی واقعیت اینه که باید بپذیری این حق توئه. هر کسی که توی یه سازمان داره کار میکنه، باید بتونه بدون ترس از قضاوت یا اخراج شدن، از خودش مراقبت کنه.
خودمراقبتی تو سازمان یعنی یه جایی برای تنفس وسط کارهای روزمره، یعنی یه فرهنگ سازمانی که بفهمه کارمند فقط یه ماشین تولید پول نیست.
اگه خودت رو فراموش کنی، سازمانم ضربه میخوره!
شاید این جمله یهکم عجیب باشه ولی واقعیت محض هست: یه کارمند خسته، یه سازمان خسته میسازه. وقتی تو از نظر ذهنی و جسمی حال خوبی نداشته باشی، خروجی کارهای تو هم کیفیت نداره.
بیشتر اشتباهات کاری، دعواهای بیمورد توی تیم، و افت بهرهوریها از اونجایی شروع میشن که یه جایی از مسیر، خودمراقبتی حذف شده.
چرا مشارکت واقعی با کار، با مراقبت از خودت شروع میشه؟

واقعیت اینه که هیچکس نمیتونه از یه ذهن و بدن خسته توقع مشارکت فعال، خلاقیت یا تصمیمگیری درست داشته باشه. وقتی خودت رو در اولویت بذاری، یعنی داری پایه و ستون یه مشارکت واقعی رو میسازی. خودمراقبتی فقط خواب کافی یا تغذیه سالم نیست؛ یعنی بدونی کی باید بایستی، کی باید نه بگی، کی لازمه یه نفس عمیق بکشی و فکرتو از اینهمه شلوغی رها کنی.
آدمی که حالش خوبه، انگار یه باتری قوی داره. این باتری بهش تمرکز میده، باعث میشه از ته دل برای کار انرژی بذاره، به همتیمیهاش کمک کنه، پیشنهاد بده، ریسک کنه، از شکست نترسه و از موفقیت ذوق کنه. خودمراقبتی مثل بنزینیه که ماشین مشارکت رو راه میندازه. اگه نباشه، حتی اگه ظاهراً کارتو انجام بدی، ولی براش از دل و جون مایه نذاشتی.
پس اگه دنبال مشارکت واقعی هستی، که معنیدار باشه و نه صرفاً رفع مسئولیت، اول باید خودتو جدی بگیری. باید حواست به نیازای روانی و جسمیت باشه، تا بتونی واقعاً با کار درگیر شی، نه فقط در ظاهر، بلکه با قلب و ذهنت.
خودمراقبتی سازمانی فقط وظیفه کارمند نیست
بذار اینو شفاف سازی کنیم: خودمراقبتی توی سازمان، فقط وظیفهی کارمندها نیست. اگه مدیر یا صاحب یه بیزنسی و فکر میکنی مراقبت از حال خوب فقط واسه نیروهای زیر دستته، دچار یه خطای جدی شدی. سازمانی واقعاً موفقه که حال خوب و فرهنگ سلامت رو از بالا به پایین پمپاژ کنه؛ یعنی هم مدیر، هم تیم اجرایی، هم نیروی تازهوارد.
وقتی مدیر خودش تا مرز فرسودگی پیش میره، هیچکس باور نمیکنه که استراحتکردن یا مراقبت از خود، چیز خوبیه. اونوقت یه سبک زندگی اشتباه جا میافته: ناهار خوردن پشت لپتاپ، جواب دادن پیامها توی تخت، کار کردن تا نصف شب، میشن نشونه تعهد و وفاداری! در حالیکه اینا دقیقاً نشونهی یه سیستم مریضه. پس اگه قراره خودمراقبتی واقعاً تو سازمان جا بیفته، باید از بالاترین نقطه شروع بشه؛ از خود مدیر.
سازمانی که به کارمنداش بها بده، ضرر نمیکنه!
واقعیت اینه که وقتی یه سازمان واقعاً به سلامت جسم و روان کارمنداش اهمیت بده، این توجه زود یا دیر به خودش برمیگرده. آمارها هم اینو تأیید میکنن: بهرهوری تو همچین محیطهایی بالاتره، نرخ استعفا پایینتره و آدمها همکاری طولانی مدتی دارن و با دل خوش کار میکنن. این یعنی صرفهجویی تو هزینههای جذب و آموزش نیروی جدید، و از اون طرف بالا رفتن راندمان کاری.
در نهایت هم کارمندی که راضی باشه، خودش یه بیلبورد زندهست برای برند سازمانت. لبخندش، انگیزهش، و حرفهایی که بیرون از محل کار دربارهت میزنه، میتونه بهترین تبلیغی باشه که بدون خرج کردن یه قرون اضافهتر برات اتفاق میافته.
وقتی انرژیت توی محل کار، زندگیت رو تحت تأثیر قرار میده
آدم وقتی سر کار حس ارزشمندی داشته باشه، دیده بشه، صداش شنیده بشه و بدون که بودنش مهمه، یه جور حس خوب با خودش به خونه میبره. اون حس، توی رفتارش با خانواده، توی انرژیای که میذاره، همهجا پخش میشه. حالا اگه این شرایط برعکس باشه چی؟ اگه کارمندی مدام تحقیر بشه یا نادیده گرفته بشه، معلومه که خسته و بیحوصله به خونه میرسه، حتی ممکنه سر عزیزانش خالی کنه.
یعنی اون مرز بین کار و زندگی شخصی، یه دیوار بتنی نیست که نشه ازش رد شد. بیشتر شبیه یه تیکه پارچهست که اگه از یه طرف بکشی، طرف دیگهش هم کش میاد. حال خوب یا بد توی محیط کار، خیلی راحت به خونه نشت پیدا میکنه.
چند واقعیت جالب درباره خودمراقبتی و درگیری مثبت با کار

- آدمهایی که به شکل مثبتی درگیر کارشون هستن، 3 برابر بیشتر احساس رضایت از زندگی دارن
- سازمانهایی که برنامههای سلامت سازمانی دارن، ۲۵٪ بهرهوری بیشتر دارن
- فشار شغلی مزمن، از اصلیترین دلایل بیماریهای قلبی و روانی در دنیای امروزه
کجا باید تغییر رو شروع کنیم؟
حالا این وسط این سوال پیش میاد که تغییر از کجا باید شروع بشه؟
جواب سادهست: از خودمون. اگه تو مدیر سازمانی، وقتشه ساختار رو بازبینی کنی. اگه کارمندی، وقتشه به نیازهای واقعی خودت توجه کنی.
فرهنگ خودمراقبتی باید از بالا به پایین و از پایین به بالا حرکت کنه. این یه مسیر دوطرفهست.
جمعبندی: یه زندگی کاری با حال خوب، دور از دسترس نیست
بذار آخرش یه چیزی بهت بگم: قرار نیست زندگی کاری ما همیشه یه جنگ فرسایشی باشه. قرار نیست موفقیت حتماً با خستگی و دلزدگی بیاد. خودمراقبتی سازمانی یه فرهنگ تازهست، یه نگاه انسانمحور به دنیای کاره.
تو همون آدمی هستی که باید شعله این تغییر رو روشن کنی. از خودت شروع کن، بعدش هم به بقیه منتقلش کن. یادمون نره، سازمانی میتونه بدرخشه که آدمهاش بتونن بدرخشن.
اگر نیاز به مشاوره خودمراقبتی سازمانی داری همین امروز با من (زهرا نوده) در ارتباط باش.
سوالات متداول
۱. تفاوت بین Work-Life Balance و Work-Life Engagement چیه؟
Work-Life Balance به تعادل بین کار و زندگی میپردازه، ولی Engagement یعنی مشارکت واقعی و رضایت از هر دو حوزه.
۲. آیا خودمراقبتی سازمانی فقط وظیفه فردی هست؟
نه، هم کارمندان و هم مدیران در ترویج فرهنگ خودمراقبتی نقش دارن.
۳. چطور بفهمم درگیر واقعی با کارم هستم؟
اگه کار برات معنا داره، حس مفید بودن داری و خسته نمیشی، احتمالاً درگیری مثبتی با کارت داری.
۴. خودمراقبتی سازمانی چه تأثیری روی بهرهوری داره؟
باعث تمرکز بیشتر، خلاقیت بالاتر و کاهش خطاهای کاری میشه.
۵. اگه سازمانم به این مسائل اهمیت نمیده، چی کار کنم؟
از خودت شروع کن، صدات رو بالا ببر، الگو باش… تغییر از یه نفر شروع میشه.