تا حالا شده بخوای یه روز رو فقط برای خودت وقت بزاری,، ولی بعدش عذاب وجدان بگیری؟ یا وقتی به یه درخواست “نه” میگی، احساس کنی داری خودخواهی میکنی؟ درسته، خیلیهامون فرق بین خودمراقبتی و خودخواهی رو درست نمیدونیم. مرز باریکی بین این دوتاست که اگر ندونیمش، یا همهش از خودمون میزنیم که یادمون میره وجود داریم یا بلعکس خودمون رو به حدی مهمتر میدونیم که دیگران رو به کل فراموش میکنیم. بیاید یه بار برای همیشه فرق خود مراقبتی و خودخواهی رو بشناسیم.
خودمراقبتی یعنی چی؟
خودمراقبتی توجه کردن به خودته، اما نه از اون مدل توجههای خودمحور. یه نوع توجه متعادل، با مهربونی و آگاهانهست. یعنی بدونی چه چیزی خستهت کرده، چی خوشحالت میکنه، کِی لازمه استراحت کنی، کِی باید برای خودت وقت بذاری. خودمراقبتی یه جور احترام گذاشتن به خودته، نه نادیده گرفتن دیگران.
خودخواهی یعنی چی؟
خودخواهی، مرز باریکی با خودمراقبتی داره و لازمه کامل تر توضیح داده بشه. خودخواهی یعنی فقط و فقط خودت مهمی. یعنی خواستهها و نیازهای بقیه اصلاً برات اهمیت نداره. یعنی وقتی تصمیمی میگیری فقط به نفع خودته، حتی اگه به بقیه ضرر بزنه. بخوام ساده بگم در خودخواهی، همدلی جایی نداره. یعنی انگار دنیا باید دور تو بچرخه.
مرز باریک اما مهم
گاهی یه رفتار از بیرون ممکنه خودخواهانه به نظر بیاد، ولی واقعاً خودمراقبتی هست. مثلاً اگه دوستی بخواد ساعت ۱۰ شب زنگ بزنه درد دل کنه و تو واقعاً خستهای، اگه جواب ندی، آیا خودخواهی کردی؟ نه لزوماً. ممکنه فقط خواستی از خودت مراقبت کنی، چون بسیار خسته بودی و فردا صبح باید زود بیدار شی. اینجاست که اون مرز باریک باید خوب شناخته بشه.

چرا بعضی وقتها احساس گناه میکنیم؟
جامعه همیشه به ما یاد داده که “فداکاری” یه ارزشه. مخصوصاً برای زنها این فشار بیشتره. مادرا، همسرا، دخترها… انگار همیشه باید در حال مراقبت از بقیه باشن. پس اگه یه روز بگن “امروز حال ندارم غذا درست کنم”، سریع احساس گناه میکنن. این احساس، ریشه تو فرهنگ داره. ما یاد نگرفتیم که خودمون هم نیاز داریم.
دیگران چه فکری میکنن؟
گاهی وقتا، مردم وقتی میبینن یکی به خودش اهمیت میده، سریع برچسب خودخواهی بهش میزنن. چرا؟ چون شاید خودشون بلد نیستن از خودشون مراقبت کنن، یا عادت دارن که بقیه همیشه “در دسترس” باشن. اگه یکی بگه “الان وقت ندارم”، براشون غیرقابل قبوله. در حالی که این فقط یه نوع مرزبندیه.
خودمراقبتی یه کار خودخواستهست؟
آره، خودمراقبتی یه تصمیم شخصیه، اما نه به قصد ضرر زدن به بقیه. یه نوع انتخاب آگاهانهست برای اینکه بتونی حال بهتری داشته باشی، تا بتونی به بقیه هم کمک کنی. اگه خودت خسته، بیرمق و عصبی باشی، واقعاً چطور میخوای با دل و جون به کسی کمک کنی؟ خودمراقبتی اتفاقاً لازمهایه برای داشتن روابط سالمتر.
خودخواهی از کجا شروع میشه؟
خودخواهی از جایی شروع میشه که ما فقط خودمون رو ببینیم. یعنی بخوایم همیشه همهچیز به نفع ما تموم بشه. وقتی یه تصمیم میگیریم، اصلاً نگاه نکنیم که چه تاثیری روی بقیه داره. این یه جور بیتوجهیه به دنیای اطرافمون. حتی میتونه آزاردهنده باشه برای کسانی که با ما زندگی میکنن یا کار میکنن.
مثالهایی از خودمراقبتی

- رفتن به پیادهروی برای خلوت کردن با خودت
- خاموش کردن گوشی به مدت یک ساعت
- گفتن “نه” به کاری که وقت نداری انجامش بدی
- غذا درست کردن فقط برای خودت با عشق
- نوشتن حسهات توی یه دفترچه
اینا همش خودمراقبتیه، چون هدفش اینه که تو حال بهتری داشته باشی، بدون اینکه کسی آسیب ببینه.
مثالهایی از خودخواهی

- همه رو مجبور کنی برنامههاشون رو با تو هماهنگ کنن
- همیشه حرف بزنی ولی هیچوقت گوش ندی
- همیشه بخوای اولویت با تو باشه
- بدون در نظر گرفتن حال دیگران، فقط نیازهای خودت رو ببینی
- مسئولیت اشتباهاتت رو گردن دیگران بندازی
اینا دیگه نمیتونن زیر چتر خودمراقبتی جا بگیرن. چون دارن به رابطهها و احساس دیگران لطمه میزنن.
آیا خودمراقبتی نیاز به توضیح داره؟
خیلیا فکر میکنن اگه بخوان از خودشون مراقبت کنن، باید به بقیه توضیح بدن. مثلاً بگن “شرمنده، امشب نمیتونم بیام چون واقعاً خستهام.” در حالی که واقعاً لازم نیست همیشه دلیل بیاری. گاهی فقط “نه” گفتن کافیه. خودت مهمی. نیازی نیست برای احترام به خودت، از بقیه اجازه بگیری.
باورهای غلطی که باید از نو تعریف بشن
- “اگه به خودم برسم، خودخواهم”
- “اول بقیه، بعد خودم”
- “مادر خوب، همسر خوب، باید همیشه در خدمت باشه”
- “آدم موفق باید همیشه در دسترس باشه”
این باورها فقط باعث میشن از خودمون دور بشیم. باعث میشن احساس خستگی و بیارزشی کنیم. وقتشه این افکار رو بازبینی کنیم.
خودمراقبتی یعنی تعادل
هیچکس نمیگه فقط به خودت برس. یا فقط به بقیه فکر کن. قضیه تعادله. همونطور که وقتی گلدونی رو زیاد آب بدی خراب میشه، وقتی همهش به بقیه توجه کنی و خودتو فراموش کنی هم دچار فرسودگی میشی.
یادگیری از تجربههای روزمره
گاهی باید از همون تجربههای سادهی روزانه درس بگیریم. وقتی از خودمون میزنیم و بعدش کلافه میشیم، یعنی یه جایی اشتباه کردیم. اونجا همون مرز بین خودمراقبتی و خودخواهیه که باید بهتر بشناسیم.
جمعبندی
خودمراقبتی یه رفتار مهربونانهست، نه خودخواهانه. فرقش با خودخواهی توی نیت، نتیجه و نحوهی برخورد با دیگرانه. خودمراقبتی باعث میشه حالمون بهتر بشه، بدون اینکه به کسی آسیب بزنیم. در حالی که خودخواهی، معمولاً بقیه رو نادیده میگیره. بهتره به جای قضاوت سریع، خودمون و بقیه رو بهتر بشناسیم و بدونیم که مراقبت از خود، اولین قدم برای ساختن یه زندگی سالمتره.
پرسشهای متداول
۱. چرا بعضیها خودمراقبتی رو با خودخواهی اشتباه میگیرن؟
چون مرز بین این دو باریکه و از بیرون خیلی وقتا مشابه به نظر میرسه، مخصوصاً برای افرادی که خودشون کمتر به نیازهای شخصیشون توجه میکنن.
۲. آیا گفتن “نه” همیشه نشونه خودخواهیه؟
نه، گفتن “نه” میتونه یکی از نشونههای سلامت روان و خودمراقبتی باشه، به شرطی که با احترام گفته بشه.
۳. خودمراقبتی چه تأثیری روی رابطههامون داره؟
رابطههایی که در اون افراد به خودشون احترام میذارن، معمولاً سالمتر و پایدارترن.
۴. آیا خودخواهها میتونن خودمراقب هم باشن؟
ممکنه ادعا کنن که دارن مراقب خودشونن، اما اگه رفتارشون به بقیه آسیب بزنه، بیشتر تو دسته خودخواهی قرار میگیرن.
۵. چطور میتونم بفهمم مرز بین خودمراقبتی و خودخواهی رو رد کردم؟
به تأثیر رفتارت روی دیگران نگاه کن. اگه باعث آزار یا بیاحترامی به کسی شدی، شاید لازم باشه یه بازنگری بکنی.