وقتی سن بالا میره، خیلی چیزا تو زندگی تغییر میکنه. بدن، ذهن، احساسات، حتی رابطهها. چیزهایی که یه روزی راحت و عادی بودن، حالا ممکنه یکم سختتر بهنظر برسن. ولی یه چیز هست که تو هر سنی، تو هر موقعیتی، باید جدی گرفته بشه: اونم «مراقبت از خود» یا همون خودمراقبتیه.
حالا خودمراقبتی یعنی چی؟ یعنی آدم به خودش اهمیت بده. یعنی بدونه کی خستهست، کی نیاز به استراحت داره، کی دلش میخواد با کسی حرف بزنه یا کی بهتره یکم تنها باشه. یعنی یاد بگیریم چطوری با خودمون مهربونتر باشیم. این موضوع ارزشمند تو سن سالمندی، اهمیت بیشتری پیدا میکنه.
چرا حرف زدن از خودمراقبتی برای سالمندان مهمه؟
خیلی وقتها وقتی حرف از مراقبت کردن میشه، همه یاد دکتر و دارو و فشارخون و بستری شدن میافتن. البته اون موارد هم به وقت نیاز مهم هستن، ولی خودمراقبتی فقط اینا نیست. خودمراقبتی یعنی بفهمیم هنوز هم نیاز داریم خوب زندگی کنیم، نه فقط زنده بمونیم.
یه سالمند شاید دیگه تو بازار کار نباشه، شاید بچههاش بزرگ شدن و رفتن دنبال زندگی خودشون، ولی این موضوع به اون معنی نیست که دیگه چیز مهمی برای مراقبت کردن ازش وجود نداره. برعکس،اتفاقاً از سنین میانسالی آدم بیشتر از همیشه باید به خودش توجه کنه.
زندگی آروم ولی پُر از معنا

خیلی از سالمندان ممکنه حس کنن زندگیشون آروم شده، ولی بعضی وقتا این آرامش با یه جور تنهایی یا خلأ همراه میشه. اینجاست که خودمراقبتی معنا پیدا میکنه. خودمراقبتی کمک میکنه این خلأ پُر بشه، با چیزایی که به دل آدم میچسبه. با چیزایی که شاید هیچوقت فرصت نکردیم براش وقت بذاریم.
وقتی بچه بودیم، بزرگترها همیشه بهمون میگفتن: “خودتو جمعوجور کن، درست زندگی کن!” حالا وقتشه که این حرف رو خودمون به خودمون بزنیم، ولی نه با سختگیری، با مهربونی.
بیشتر بخوانید: چگونه عادت های ناسالم را تغییر دهیم؟
بدن، صدات میزنه
بدن آدم تو سالمندی با زبون خودش حرف میزنه. یه روز ممکنه زانوها صدا کنن، یه روز چشمها تار ببینن، یه روز دل آدم بیدلیل بگیره. ولی همهی اینا یه جور پیامن؛ یه جور درخواست برای مراقبت.
نه ترسوندن، نه هشدار، بلکه یه یادآوری که “هی! من هنوز اینجام، حواست به من باشه!”
خودمراقبتی یعنی آدم صدای بدنش رو بشنوه. یعنی نخواد همه چی مثل قدیما باشه، ولی با شرایط جدیدش کنار بیاد. یعنی قبول کنه که بدنش الان جور دیگهای به مراقبت نیاز داره.
ذهن هم نیاز به نوازش داره

فقط بدن نیست که حرف میزنه، ذهن هم گاهی صداش در میاد. شاید با خاطرات گذشته، شاید با نگرانی برای آینده، شاید با حسهایی که نمیشه راحت توضیحشون داد. سالمندی پر از فکره. پر از مرور گذشته، پر از سؤالهای بیجواب. خودمراقبتی یعنی این صداها رو سرکوب نکنیم، بهشون گوش بدیم.
گاهی حرف نزدن از ترس قضاوت، باعث میشه آدم احساس تنهایی کنه. ولی اگه خودمون رو درک کنیم، اگه بدونیم این احساسات طبیعیه، همون موقع یه جور آرامش میاد سراغمون. همون لحظهست که ذهن یه نفسی تازه میکشه.
رابطه با دیگران، آینهی رابطه با خودمونه
یه بخش مهم خودمراقبتی اینه که بفهمیم رابطههامون با بقیه چه تأثیری رومون داره. خیلی وقتا تو سالمندی، دایرهی روابط کوچیکتر میشه. بعضیا رفتن، بعضیا دور شدن، و آدم ممکنه احساس کنه تنها شده. ولی این تنهایی همیشه بد نیست، اگه بدونی چطور باهاش کنار بیای.
آدمای اطرافت ممکنه کمتر باشن، ولی اگه اون چندتا آدم، مهربون باشن، اگر تو هم بخوای که رابطههات گرم و صمیمی بمونه، همون چندتا هم کافیه. خودمراقبتی یعنی بدونی کی باید نزدیک بمونی و کی باید از رابطههایی که آزارت میده، فاصله بگیری.
حال دل، گاهی از حال جسم مهمتره

آدم ممکنه از بیرون سالم بهنظر بیاد، ولی از درون دل گرفته باشه. مخصوصاً تو سن بالا که خیلی چیزا جمع میشن تو دل آدم؛ خاطرهها، غمها، حرفهای نگفته… خودمراقبتی یعنی به این دل گرفتگی هم توجه کنیم. یعنی اگه لازم شد، با کسی حرف بزنیم. یا با خودمون مهربونتر باشیم. یا حتی گاهی اشک بریزیم و سبک شیم. چه ایرادی داره؟
هیچکس نگفته سالمندی فقط باید با صبوری و سکوت بگذره.
گاهی آدم باید دلش رو خالی کنه، حتی اگه فقط برای خودش باشه.
خودمراقبتی یعنی بهخاطر خودت، نه برای دیگران
خیلی از سالمندان در طول زندگیشون بیشتر وقتها برای دیگران و به میل اطرافیان زندگی کردن؛ برای بچهها، نوهها، خانواده. ولی حالا وقتشه که یکم برای خودشون زندگی کنن. نه از سر خودخواهی، بلکه از سر احترام به خودشون.
اگه تا حالا همیشه به فکر بقیه بودی، الان نوبت خودته! این یعنی خودمراقبتی واقعی.
در نهایت…
خودمراقبتی برای سالمندان، فقط یه توصیه نیست. یه جور سبک زندگیه، یه انتخابه. انتخاب اینکه بهجای بیتفاوتی، با مهربونی به خودمون نگاه کنیم.
اینکه بدونیم هنوز هم حق داریم خوب زندگی کنیم، فارغ از سن و سال.
زندگی تو هر مرحلهش ارزش داره. سالمندی، پایان نیست؛ یه فصل جدیده، با صدای آرومتری، ولی پُر از معنا.
بیایید این فصل رو با احترام به خودمون و عشق به زندگی ورق بزنیم.